قسمت دوم

در این پست درباره غرب زدگی مینویسم.


وقتی میرزا تقی خان امیرکبیر سررشته امور را به دست گرفت و از حداقل امور، کاراها به نحو عالی پیش میرفت صحبت از مدرسه دارالفنون به پیش می آید. اندیشه مردان بزرگی همچون میرزا تقی خان در ایران عزیز پایدار نماند و من در این پست به تفکرات ایشان حول محور علوم و فنون غرب و فرهنگ ایرانی میپردازم. 

البته که باید پذیرفت دانش و علوم غرب بسیار فراتر از دانش ایرانیان در زمان قاجار بود. امروزه هم ما بدلیل آنکه نتوانسته ایم علوم واردشده از غرب را به نفع خودمان ترجمان کنیم، در پیشرفت و شکوفایی بسیار راه نرفته داریم. 

امیرکبیر ذیل این مطلب برای انتخاب مدیر مدرسه دارالفنون در اواخر روزگارش به شاه مینویسد:

«در امر مدرسه دقت زیاد لازم است. آدم خیلی معقول و متشخص میخواهد که سررشته از همه چیز فرنگی و ایرانی داشته باشد.»*

به این معنا که امیر هم به دانش و تجدد غرب اهمیت میداد و هم به روزگار مردم خودش. واضح است که اگر یک جسم ناشناخته را به آدمی که تا به حال با آن سر و کار نداشته بدهیم توانایی بهره وری از آن را ندارد. مثلا اگر قانون کشور فرانسه را بخواهیم در مغولستان اجرا کنیم قطع به یقین مردم آن بافت فرهنگی آن را پس میزنند. 

فرهنگ غرب زدگی که نقل محافل روشنفکران است ما را در خودکامگی فرو برده است. این مساله باعث میشود نه به تجدد غرب دقت کنیم و نه به هویت ایرانی خودمان. این میشود که جلال آل احمد از غرب زدگی مینویسد اما از فرط استعمال مشروبات الکلی جانش در میرود و از آنطرف هم صادق هدایت_که پدربزرگ او رضاقلی خان هدایت از نام آوران تاریخ است و فرهنگ ایرانی جماعت را خوب میشناخت_ نفس خودش را در فرانسه بند می آورد. 

بی شک،اعتدال از پسندیده ترین شیوه های برخورد با هر عامل فرهنگی است. 



*منبع:کتاب امیرکبیر و ایران، نوشته فریدون آدمیت


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه عمومی شهید آوینی قروه بهمن 98 نیک یک برنامه نویس وب - قالب بلاگ بیان صفحه شخصی حجة الاسلام شیخ محمد رحیمی ویزای شنگن و اقامت اروپا رونق تولید بدیجات روناس همسرانه نمایندگی تعمیر پکیج دیواری بوتان ایران رادیاتور در شیراز -فلاح زاده